کد مطلب:29779 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:89

بازگشت خورشید به هنگام خلافت او












5820. كتاب من لایحضره الفقیه - به نقل از جُوَیریة بن مسهر -:همراه امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب علیه السلام، از جنگ نهروان برمی گشتیم تا آن كه به هنگام نماز عصر، به سرزمین بابِل رسیدیم. امیر مؤمنان، پیاده شد و مردم هم پیاده شدند.

علی علیه السلام فرمود:«ای مردم! این، زمینی نفرین شده است، دو بار مورد عذابْ واقع شده و سومی را انتظار می كشد و این، یكی از سرزمین های واژگون شده است. [ نیز ]اوّلین سرزمینی است كه در آن، بت پرستیده شده است و بر هیچ پیامبر و یا وصیّ پیامبری حلال نیست كه در آن نماز بگزارد. هر كدام از شما كه می خواهد در آن نماز بگزارد، بگزارد».

مردم به دو سوی راه رفتند و نماز خواندند؛ لیكن آن حضرت بر اَستر پیامبر خدا سوار شد و به راه افتاد. [ پیش خود] گفتم:سوگند به خدا، از امیر مؤمنان، پیروی خواهم كرد و امروز، در نمازم از او تقلید خواهم نمود. بنا بر این، در پی اش به راه افتادم. سوگند به خدا، از پل سُوراء[1] نگذشته بودیم كه خورشید، غروب كرد و من به تردید افتادم.

[ علی علیه السلام] رو به من كرد و گفت:«جویریه! آیا تردید كردی؟».

گفتم:آری، ای امیر مؤمنان!

وی در جایی پیاده شد و وضو گرفت و آن گاه ایستاد و سخنی گفت كه نفهمیدم [ چه بود]. گویی عِبری بود. آن گاه گفت:«نماز!».

سوگند به خدا، به خورشیدْ نگاه كردم كه از بین دو كوه، بیرون می آمد و صدایی داشت.

او نماز عصر را خواند و من هم با او نماز گزاردم. وقتی از نمازْ فارغ شدیم، شب، همان گونه كه بود، برگشت.

[ علی علیه السلام] رو به من كرد و گفت:«ای جویریة بن مسهر! خداوند عزّوجل می فرماید:"فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِیمِ؛[2] پس به نام پروردگار بزرگت، تسبیح بگوی" و من از خداوند عزّوجل به اسم اعظمش درخواست كردم كه خورشید را برایم برگرداند».

روایت شده كه وقتی جویریه این واقعه را دید، گفت:سوگند به پروردگار كعبه، تو وصیّ پیامبرصلی الله علیه وآله هستی.[3].

5821. بصائر الدرجات - به نقل از ابو جارود -:از جویریه شنیدم كه می گفت:علی علیه السلام ما را از كربلا تا فرات برد. وقتی به بابِل رسیدیم، به من گفت:«این جا چه نام دارد، ای جویریه؟».

گفتم:ای امیر مؤمنان! این جا بابِل است.

[ علی علیه السلام] گفت:«آگاه باش! بر هیچ پیامبر و وصیّ پیامبری جایز نیست كه در سرزمینی كه دو بار عذاب شده، نماز بگزارد».

گفتم:ای امیر مؤمنان! عصر شده و نماز، واجب گردیده است.

[ علی علیه السلام] گفت:«به تو گفتم كه بر هیچ پیامبر و وصیّ پیامبری جایز نیست كه در زمینی نماز بگزارد كه دو بار عذاب شده و سومی را انتظار می كشد. اگر ستاره دنباله دارْ طلوع كند و پل بابِل درست شود، یك صد هزار نفر كشته خواهند شد و اسب ها تا سُم، در خون خواهند رفت».

[ پیش خود] گفتم:سوگند به خدا، امروزْ نمازم را به امیر مؤمنانْ پیوند خواهم زد.

علی علیه السلام سرِ دُلدُل (استر پیامبر خدا) را برگرداند و از سُوراء گذشت. [ آن گاه] به من گفت:«ای جویریه! اذان عصر را بگو».

اذان گفتم. [ علی علیه السلام] به كناری رفت و سخنی به سُریانی یا عِبرانی گفت و خورشید را دیدم كه در خروش بود و صدا می كرد تا آن كه با روشنایی كامل بازگشت.

سپس [ علی علیه السلام] گفت:«اقامه نماز را بگو».

من اقامه نماز را گفتم. او برای ما نماز گزارد و با او نماز به جای آوردیم. هنگامی كه سلام نماز را داد، ستارگانْ پیدا شدند.

گفتم:سوگند به پروردگار كعبه كه او وصیّ پیامبرصلی الله علیه وآله است.[4].

5822. وقعة صِفّین - به نقل از عبد خیر -:همراه علی علیه السلام بودم و در سرزمین بابِل، راه می رفتیم. وقت نماز عصر گشت.

[ علی علیه السلام] گفت:به جایی قدم نمی گذاریم، مگر آن كه مكان بعدی زشت تر از مكان دیگر است.

[ به مسیرمان ادامه دادیم تا] به مكانی رسیدیم كه نسبت به جایی كه دیده بودیم، زیباتر بود. خورشید داشت غروب می كرد. علی علیه السلام پیاده شد و من هم همراه او پیاده شدم. او خداوند را خواند [ و] خورشید به مقدار نماز عصر برگشت. نماز عصر را به جای آوردیم. آن گاه خورشید، غروب كرد.[5].

5823. الإرشاد:جریان بازگشت خورشید برای آن حضرت پس از پیامبرصلی الله علیه وآله چنین بود كه وقتی وی می خواست از فرات بگذرد و به بابِل برسد، بسیاری از یاران وی به گذراندن چارپایان و وسایلشان [ از فرات ]پرداختند و وی با گروهی نماز عصر را خواند.

مردم هنوز عبور نكرده بودند كه خورشید، غروب كرد و نماز بسیاری فوت شد و اكثر مردم، فضیلت نماز جماعت گزاردن به همراه وی را از دست دادند. [ بنا بر این، ] در این باره با هم گفتگو می كردند.

هنگامی كه وی بحث آنان را در این مورد شنید، از خداوند عزّوجل خواست كه خورشید را برای وی برگرداند تا همه یارانش برای گزاردن نماز عصر در وقت آن، گرد آیند.

خداوند عزّوجل، دعای علی علیه السلام را در باز گرداندن خورشید، اجابت كرد و خورشید در افق، همان حالتی را داشت كه هنگام عصر داشت.

هنگامی كه علی علیه السلام سلام نماز را داد، خورشید، غروب كرد و صدای شدیدی از آن شنیده شد كه مردم ترسیدند. آنان تسبیح و تهلیل و استغفار و سپاس خداوند را بر نعمتی كه برای آنان آشكار كرده بود، فراوان به جای آوردند.

خبر این موضوع در همه جا پیچید و بین مردم، پخش شد.[6].









    1. جایی در عراق، جزو منطقه بابِل، نزدیكِ وقف و حِلّه مَزْیَدی ها. (معجم البلدان:278/3)
    2. واقعه، آیه 74.
    3. كتاب من لا یحضره الفقیه:611/203/1، بصائر الدرجات:1/217 و 3/218.
    4. بصائر الدرجات:3/218 و 4/219.
    5. وقعة صفّین:136، بحار الأنوار:21/184/41.
    6. الإرشاد:346/1، روضة الواعظین:145، إعلام الوری:351/1.